آغاز یکسالگی
وقتی شروع به راه رفتن کرده بودی مات ومبهوت بهت نگاه می کردم (خدایا شکرت به خاطر ......) اولش یکم تلو تلو خوردی ولی خیلی زود مسلط شدی به راه رفتن ازهمه بیشتر خودت خوشحال بودی، آخه بدون چون وچرا هرجای خونه سرک میکشدی وفضولی میکردی .یکسری کلمات کوتاه ومن درآوردی هم میگفتی .
اولین تولدت باحضور تعداد کمی از فامیلهای درجه یک بود. تو وروجک هم کلی بازی میکردی با بچه ها.خیلی خوش گذشت مرسی از وجودت دخترم ،گلم، عاشقتم دیاناجوووون.
اون گردنی یاقوت سرخ که بیشتر مواقع گردنت، یه هدیه خاص برای اولین سال تولدته (سنگ ماه تولدت)
این روزها خوشبختانه خیلی عروسی دعوت میشدیم مهمترینش عروسی دایی محسن بود.این عکس عروس خانم منه انشاا.. عروس بشی خانم خوشگله
این یکی عکس مربوط به دختر مو فر فری من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی